ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
حتما ضرب المثل بشنو و باور مکن را شنیده اید. ریشه ی این ضرب المثل حکایت جالبی است که امروز براتون تهیه کردم:
در زمان های دور ، مرد خسیسی زندگی می کرد. او تعدادی شیشه برای پنجره های خانه اش سفارش داده بود. شیشه بر ، شیشه ها را در صندوقی گذاشت و به مرد گفت : باربری را صدا کن تا این صندوق را به خانه ات ببرد ، من هم عصر برای نصب شیشه ها می آیم.
از آنجایی که مرد خسیس بود ، چند باربر را صدا کرد ولی سر قیمت با آنها به توافق نرسید. چشمش به مرد جوانی افتاد ، به او گفت اگر این صندوق را برایم به خانه ببری ، سه نصیحت به تو می کنم که در زندگی برایت سودمند باشد.
باربر جوان که تازه به شهر آمده بود ، سخنان مرد خسیس را قبول کرد. باربر صندوق را روی دوشش گذاشت و به طرف منزل مرد به راه افتاد. کمی که راه را رفتند ، باربر گفت : بهتر است در بین راه یکی یکی سخنانت را بگویی.
مرد خسیس کمی فکر کرد.
مردی در صحرا دنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد کرد و سراغ شتر را از او گرفت
پسر گفت : شتر یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله
پسر گفت : آیا یک طرف بارش شیرینی و طرف دیگرش ترشی بود؟
مرد گفت : بله بگو ببینم شتر کجاست؟
پسر گفت : من شتری ندیدم!!!
مرد ناراحت شد ، و فکر کرد که شاید پسرک بلایی سر شتر آورده است پسر را نزد قاضی برد و ماجرا را برای او تعریف کرد.
قاضی از پسر پرسید: اگر تو شتر را ندیدی چطور همه مشخصاتش را می دانستی؟
پسر گفت :روی خاک ردپای شتری را دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود ، فهمیدم که شاید یک چشمش کور بوده ، بعد متوجه شدم که در یک طرف راه مگس و در طرف دیگر پشه بیشتر است چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است.
قاضی گفت : درست است که تو بی گناهی ، ولی زبانت باعث دردسرت شد پس از این به بعد شتر دیدی ندیدی!!
بله دوستان این یک مثل قدیمی است که همه ما شنیده ایم و هنگامی کاربرد دارد که پرحرفی باعث دردسر می شود. آسودگی در کم گفتن است ، و چکار داریم که در کار دیگران دخالت کنیم.
ماهی را هروقت از آب بگیری ، به دست آسیب پذیر نمی رسد.
صدتا سفره ی هفت سین ، بچینید ، یکیش سکه ندارد.
همه را برق می گیرد ، ما را بته چهارشنبه سوری
کسی که به تعطیلات عید می رود ، فکر بلیت برگشتش را هم می کند.
مرا به پسته نوروز امید نیست ، تخمه آفتابگردان برسان
کسی که از روی بته چهارشنبه سوری می پرد ، فکر رفوی خشتک شلوارش را هم می کند.
یکی را توی فروشگاه راه نمی دادند ، سراغ « ماهی سفید » شب عید را می گرفت.
کارد و چنگال هفت دست ، میوه و شیرینی هیچی
صدتا چاقو بیاورد ، یکیش پرتقال روی میز عید را پوست نمی کند